[ورس یک]
من از درگیری با محال آبستنم خودم رو
کنج گرفتار کردم با بستر
سینه ی دیوار و کشیدم با انگشت
اینطوری میفهمم سالمِ لامسه ام
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
سانسورچی بخشی از من قیچی
سنگ و کاغذ نیستن از هم دلگیر
من از درگیری با مجال باردارم خودم رو
تا گلو تو مرکّب
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
آبتنی ممکن نیست چون شده مجهول پر از جهل
سی و دو حرف، چهارتا عقل بشه کم
حالا من اینجام تا دندون مسلّح
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
سانسورچی بزن قیچی
گوشی که به لاله کرد هجّی
خیابونا شسته شده با خون
اینو نه تورات گفته نه انجیل
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
تبعیض یه لغته
که برهنه عرض اندام می کنه جلو همه
فارسی به لکنته به ت ت پ ت میفته
وقتی یه خط درمیون زیر ممیّزی رفتن قصه ها
پس بسوزه پدر تجربه
آش رو نخوردم دهنم سوخته بار چندمه
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
گرون گوشت، مهمون سق میشه
استخون، دلالی نوش جون
تو دنبال سقفی آدم فروشی کن
که بازارشم گرمه
سانسور رویابافیهامم
اگه باشم رویاباف ایهامم
دو پهلو درست مثل پاره خط
یه کارگر ساده با کار پاره وقت
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
مسافر مبدا نیست به مقصد چیست
درست مثل پاره خط
دستخط تیغ مانند نستعلیق کُش
بخند به هندسه ی آوار و معماری آجرسیمان
آجرسیمان، آجرسیمان رو ملاج
من آبستنم خودم رو
گرفتم عزای مثنوی بدون دیوان
از اینور باتلاق از اونور مُرداب
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
سانسورچی
دیگه هیچی فقط بزن ضربدر
نباشه کمرنگ، فرار از متن هم شده نماد وحدت
بین چوب خط ها گُمه با شهوت
از نقطه ی الف ب
نقطه ی ب
جا ب جا شدن ب
حساب میاد ب کجا بریم تا بگیم آزادیم؟
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
من همین الان برم عقب سفر کردم از میکروفون ب پ ت ث
دهقان میگه به خودت بیا چیه این همه ادب
ولی قضیه اینه من هجرت کردم به خودم
الانم گرفتار شدم توی سرم
چقدر برم عقب
چقدر برم توی خودم
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
[پُل]
مُسری، سرایت کننده، واگیردار
-اون که رفته-
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
[ورس دو]
لاتین بخند، دری بغض کن، فارسی گریه کن، سوری بجنگ
وقتی ریه هات بوی گاز شیمی میده برقص
اشک گل شبنم و خدا می باره نم نم
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
مهاجر وطن بیوه اس
تن فروش بی دست و با گوش کر و سر تراشیده
که با سلاح میرقصه
مهاجر بی حرفِ
تیره ی تیره تیر تو تیرراس
رو زمین هسته ای پا نمی گیری بی نقص
چقدر قشنگی وقتی بی هدف بین هزاران گویش و لهجه
فارسی می ریزی بیرون
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
نوار اون که رفته دیگه نمیاد رو داری
ایرانی-شاد بترسی دیگه چی داری
مهاجر آواره ی زرد، زیباست محاصره نه
مناسب حق ولی نه برای توئ تخم لق
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
میگی کاش سرسبز میشد افریقا
کمتر میکشت امریکا
کم جنگ میشد آسیا
سفید کم فرق میکرد با سیاه
دلت تنگ و جیبات گشاد
تقدیر که بفروشی آرزو و شعار
هجرت جغرافیا ننگ تاریخه
ننویس فارسی، ولی خوابات لاتینه
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
[ورس سه]
تو صورت مهاجر دادم فحش ناموس
دست کشیدم رو چشمها ریخت روی چرتکه ها خون
وام بهره مند میدن آقایون و تو کم عمق
مغروق میشی و تنهایی با تن هایی با باد
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
ابوغریب، اوین، گوآنتانامو
غذای خوشمزّه ی مامانو
حکومت سه نفره ی بابامو
قدم از خیابون تا زخم و زیل پاهامو
وجب وجب وجب
خطای دید هرنظر، شبیهخون بزن به نکته های هرطرف
گلوگاه به گیجگاه ربط بی خطر داره و شرف به بی شرف
سرک به بی سرک
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
با هلال ماه گلوی گندم رو بِبُر
بال سنجاقک بچین و دستور بگیر
غربت رو به آغوش بکش و بمیر
نون بی نون، واو خوانا و نون ناخوانا چشید
تو صورت مهاجر دادی فحش ناموس
با زبونت چشیدی خون رو روی چُرتکه ها بود
هستی برای تو چیه؟
شراب تلخ یا دنیوی تراز اون شرار یار؟
تنها چیزی که هست
نیستی تو قلب غربته که اون هم از آن ماست
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید
[اوترو]
هم من مهاجرم هم خودت
همینجایی که هستیم غربته
غربت رو برای خودمون ساختیم
دیدگاه خود را درباره این بخش بیان کنید