متن آهنگ من خود آن سیزدهم محسن چاوشی
یار و همسر نگرفتم
که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من
با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از
شیر بریدی و هنوز
منِ بیچاره همان عاشق خونین جگرم
پدرت گوهر خود را
به زر و سیم فروخت
پدره عشق بسوزد که درآمد پدرم
عشق و آزادگی و حسنِ جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
مشاهده مطالب بیشتر در کانال تلگرام ما
من خود آن سیزدهم
کز همه عالم بدرم
تا به دیوار و درش
تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه ی معشوقهی خود میگذرم
تو از آنِ دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از
کانِ جهانی دگرم
از شکاره دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم
کز همه عالم بدرم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچهی معشوقهی خود می گذرم
متن آهنگ محسن چاوشی به نام سیزدهم