متن آهنگ چاه از فرشاد
دانلود آهنگ چاه از فرشاد
باز کردم چشم ، برهنه ، وسطِ یه بیابون
اتفاقای قبلِ اینجا رو ، نمیدونستم که چیا بود
یه ماده یِ لَزِج ، مالیده شده رو سراسرِ بدنم
و روی صورتم ، خونِ یکی دیگه بود رویِ بدنم
فک میکردم ازم داره میاد خون
تلاش برای حرف زدن
ولی بلد نبودش که کار کنه زبون
اشک ، اشک رو نهرِ گونه
جاری ، تا که شاید شاد کنه درون
سعی بیهوده برایِ ایستادن
یکی دست و پای منو بسته بود
بی خبر از همه جا و گیجِ گیج
چند متری رو طی کردم سینه خیز
دهنم درد گرفت ، دریدم طنابا رو
وقتی که فهمیدم دندونام در اومد
رو پاهام وایسادم ، بهتر میدیدم
انتظارم واسه یِ اولین گامم سَر اومد
گوشام زیرِ سُلطه ی سوتِ صوت
فوت شده یِ این بیابون مترود
تا کجای این ناکجا آباد رفتن باید
کی میپادم از دور بالایِ سرم
یه پرنده یِ سیاه صدام زد ، بیا دنبال من
تِلو تِلو خوران چپ راست ، ترس چیره به رُخسارِ من
هر طرف چشم کار میکرد ، یه
استخونِ تلف شده توو مسیر میدیدم
گفتم دیگه نمیام جون ندارم
گفت اینا کساییَن که گوش ندادن
دیدم ارتفاعشو کم کم ، کم کرد
لبه یِ یه چاهی نشست
برگشت با خنده یِ ترسناکی گفت
نترس ، تو هم با من بپر
شیرجه زدم ، گفت رها شدی
فقط هر چیزی شد چشماتو باز نکن
تا که توی آزادیت ، صفا کنی
اینو گفت و دوباره خارج شد از چاه
اما ، من چشمامو باز نگه داشتم
پیشِ خودم گفتم چقد تاریکه
اینجای چاه چقدَر باریکه
طبقه ی اول چند تا آدم شیک پوش
با سَرایی که اجزای صورت نداشت
درحال جابه جایی پرونده هایی که
هیچکس تواناییِ خوندن نداشت
خواستم بدونم کین ، برنامه چیه
ولی این جاذبه یِ لعنتی
مُهلتی واسه ی موندن نداد
پایین تر رفتم ، فضا باز تر شد
دیدم خوکی آلَتش تو دهن ماری
در حال فیلم گرفتن بود روباه مکاری
پایین تر رفتم ، فضا باز تر شد
رو زمین دیدم جنازه ای بی جون
در حالِ فروختن آتیش بود
یه مردِ شیش تیغ به مرد یه مرد ریشو
پایین تر رفتم فضا بازتر شد
پُرتره (عکسی یا نقاشی تکی) قرمزی از یک زنِ اغواگر
پایینتر رفتم فضا بازتر شد ، پرتره بنفشی از آزادی
پایین تر رفتم فضا بازتر شد ، عکسی زرد از چند نفر در حالِ رقص
فضا باز تر ، پایین تر ، پرتره ای آبی از تنهایی
پایین تر زن و مردای کبودی که درحالِ کشیدن سنگ های سنگینن
و من برای اولین بار فهمیدم ، از این سقوط چقدَر غمگینم
نور دیدم ، دست و پامو جمع کرد
سرعت گرفتم ، نفسمو حبس کردم
به زمین خوردم ، خون جاری شد
و فقط اونجا بود چند تا کرم شب تاب