متن آهنگ تهمتن پورزال یحیی و فهام
[کورس]
تازه فهمیدم باید دنبال چی بگردم
چی باید اینجا بفهمم که قراره یاد بدم به بچم
تلف عمر و وقت و لحظم
همش فحش و قهر و کل کل
همه ی حرفای صداها که تو مغزتن چرندن
[ورس یک – یحیی]
معطله پرم پر دل دیوونه بد تر از عقل
هنوز توی گوشمه صدای شکنجش ستمگر
هنوز قطع و وصلم تکتیر یا بعضا مسلسل
هزار نکته از مو باریکتره ولی تاسه کلش قلندر
نبرد رویین تن تهمتن میبینی که من برندم
برگشتم با صدای آذرخش
نعل رخش از جهنم نه غمگین از ترس نه ترسی از غم
تنها و بدون همدم
منتظرم تا که بیرون بره ازم نفس حبسم
خستم کرد فاصله ی حرف از عمل
سر در نمیارم از درد و نمیره درد از سرم
هرچند فقط قبضش قلم اومد توی دست اسلحم
قلبم زد از رحمم دم حتی اگه دشمن زد کلک
پهلوون لشکر منم ، بت و شکستن منم
صنما روح تبر توی دستم بوده دستم منم
اون که حتی امنه قسم خورده خصمم هم منم
من که عقلو همراه سرم از تنم کندم منم
من نه منم بی رنگ و پرچمم ، کمر خم تا تاج سلطنت
بی عقلم پاداشش قهقهه م ، عشقه دلایل حماقتن
چند هزار ساله آدمم ، شریک نه ولی شراکت هست
همیشه هم بوده خاتمم ، هشیارم توی خوابمم
تازه فهمیدم چیه سلیقم ، مهارتر میشه هرچی میشه دیوه قوی تر
اینه وضعیت پارس میکنه میشه سریع رد
نصف جوابم سوالم حلم حقیقت
[کورس]
تازه فهمیدم باید دنبال چی بگردم
چی باید اینجا بفهمم که قراره یاد بدم به بچم
تلف عمر و وقت و لحظم
همش فحش و قهر و کل کل
همه ی حرفای صداها که تو مغزتن چرندن
تازه فهمیدم چی دارم میگم
تازه فهمیدم چیه حقیقت
تازه فهمیدم چی دارم میگم
چی دارم میگم ، چی دارم میگم
[ورس دو – فهام]
تازه فهمیدم چیه حقیقت
کمین دیوم داشت اسیرم میکرد
فرق می کرد با سیرت
صورتو نبین دیدم
خوبه عملی میشن حرفا اگه
شک و نکنن پرت
سر نفس توو دستم ؛ خون نچکید پنبه ام
میزنم سر درد ، باید جمع میکردم دیوارو هرروز تووی قفس
لب تشنه بود لَه لَه
من اشتیاقِ آبم واس عطش قسم به قلم
من از خوئم من از زالم
زاده ی زمانم من از خاکم
رو سرم دیوه توو قلبم آدم
آمادم بگو پاشن
گرزو توو کاست میزاره خدا
من فقط یادم میندازن زخمام
نکنم باور ، دوروغه پادزهر
علاجه قبل واقعه ام
پس واقعا ، برام فرق ندارن
یکی یکی باز جمع میشن همه تو راهم
طرفی با حق عوضی پاک کرد جملمو واست
هنو معلومه برائت
تازه فهمیدم چی بوده واسم
نوشداروها توی پارک خرج میشن
مغزا طعمه ی مارن ؛ پس باید کاوه باشم
تو دستم درفش کاویانم ، ایرانم
مرزا میخوان باز شن
بما وصل ، دریا تا دریا کثافت
وسطش لال شم
اگه دروغ بگم برات ضمانت طلاست یا حرفام ؟
صدا قطع
[کورس]
تازه فهمیدم باید دنبال چی بگردم
چی باید اینجا بفهمم که قراره یاد بدم به بچم
تلف عمر و وقت و لحظم
همش فحش و قهر و کل کل
همه ی حرفای صداها که تو مغزتن چرندن
تازه فهمیدم چی دارم میگم
تازه فهمیدم چیه حقیقت
تازه فهمیدم چی دارم میگم
چی دارم میگم ، چی دارم میگم
[ورس سه – فهام و یحیی]
سیاه پوشِ شاه دولت دل از هفت طبقه
رو زمین آویزونه از شهوت
تو که اول راهی بزار هواشه تاریک
نور نور از برج مراقبت با سیم
من آتیش میزدم پر سیمرغ پیاده میاد تاکسی
میده نجاتم من منو ولش کن حاجی داد چی؟
عربده واس چی ؟ تو نیازی محو نازی
طعمه ی شغالای شغادی هنوز توی دامی
بازوبند آویز ، قطره ها سرخ آبی
توی ذهنت انگاری که یادی از سهراب نیست
فرقی نداره جنگلی دریایی بالا پایین
با دوشیزگانی یا توی دستای اکوانی
بند حیله ی جادوگرایی یا ته هفت خوانی
پیش تهمینه ای یا که خوابی توی اردوگاهی
توی جنگی تووی عشق و حالی یا پِی شکاری
پیروز نبرد یا بازنده به اسفندیاری
پیش زالی یا تنهایی پی بساط اتراقی
تو آبی پاکیزگی جاری مشغول حمامی
زیر نور ماهی ، راز و نیاز گریه زاری
شاگردی استادی مغی یا پیر مغانی
خراباتی جاودانی نامیرایی یا که فانی
توی گذشته ای آینده ای یا تو همین آنی
هر شرایطی هر طوری هر نحوی هر زمانی
کجایی ؟ هرجا باشی زیر آسمانی
[کورس]
تازه فهمیدم باید دنبال چی بگردم
چی باید اینجا بفهمم که قراره یاد بدم به بچم
تلف عمر و وقت و لحظم
همش فحش و قهر و کل کل
همه ی حرفای صداها که تو مغزتن چرندن
تازه فهمیدم چی دارم میگم
تازه فهمیدم چیه حقیقت
تازه فهمیدم چی دارم میگم
چی دارم میگم ، چی دارم میگم
متن آهنگ یحیی و فهام به نام تهمتن پورزال